۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

آرام آرام در غربت تنهایی تاب می خورم.نسیم هم هم آوازم شده است.
برگ را از شاخه می چیند.خش خش خش زیر پا له می شوند
.صدای های و هوی خنده ی بچه ها به گوش آسمان می رسد.
اما من تنهایم .ابر بازی کودکان را می بیند. می خندد.
اما من در غربت تنهایی ام.غم آرام آرام تاب می خورد.
آوای بلوچ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر